از آغاز بشریت، فهم خوب بودن و تصمیم گیری منطقی، نسبتا بدون تغییر باقی مانده است. با این حال مطالعات اخیر در علوم اعصاب و روان ممکن است به طور اساسی تئوری هایی که مدت های طولانی درباره احساسات و استدلال پذیرفته شده بودند را تغییر دهد.
به تازگی یک پژوهش، بیمارانی را که دچار آسیب به قسمت آمیگدال مغز شده بودند را بررسی کرده است. آمیگدال قسمتی از مغز است که به طور معمول احساسات را کنترل می کند. محققان این پژوهش دریافتند که این بیماران معمولا توانایی درک احساسات و تصمیم گیری های اصلی را ندارند. مفهوم این کشف این است که تصمیمات ما فقط بر پایه منطق یا احساسات نیست، بلکه یک ترکیبی از هر دو است!
وقتی که ما یک تصمیم بد می گیریم وضعیت خوب ما را تحت تاثیر قرار می دهد. اساسا علت آن عدم تعادل بین استدلال و احساسات است. این فرایند درک احساسات و کمک آن در تصمیم گیری منطقی هوش هیجانی نام دارد.
این تئوری ابتدا در سال هزار و نهصد و نود توسط جان مایر دیوید کروس و پیتر سالوی مطرح شد. تئوری هوش هیجانی به چهار بخش اصلی تقسیم می شود:
بخش اول توانایی تشخیص احساسات برای انسان ها: عناصری مثل: حالت چهره و وضعیت قرار گرفتن بدن نشانگر احساسات پیچیده ای است. مانند شادی، غم، عصبانیت و ترس!
بخش دوم درک احساسات: احساسات اطلاعاتی را به دست می دهد. برای مثال شادی معمولا نشانگر این است که فرد دوست دارد به بقیه بپیوندد. ناراحتی معمولا نشانگر آن است که فرد دوست دارد از دیگران دوری کند. هر احساسی الگوهای اختصاصی برای پیام هایی که می رساند دارد و پاسخ فرد به آن احساسات مرتبط است.
بخش سوم استفاده از احساسات برای آسان سازی تفکر: در سال های اخیر پژوهش های روانشناختی نشان داده اند که احساسات، افکار ما را اولویت بندی می کند. بنابراین یک فکر با احساسات خوب می تواند به شما کمک کند و روی چیزهایی تمرکز کنید که واقعا اهمیت دارند.
بخش چهارم مدیریت احساسات: این عنوان نشانه ای است که در برابر انواع احساسات چه نوع رفتارهایی داشته باشیم!
آن ها را چگونه ارتقا دهیم و برای منافع خود به کار گیریم. برای مثال اگر شما ناراحت باشید، احتمالا حالتی متفکر و تحلیلگر به خود می گیرید. اگر خوشحال باشید احتمالا یک حالتی اجتماعی تر و دوستانه تر خواهید داشت. این چهار جنبه که هوش هیجانی را می سازند و تصمیمات ما را شکل می دهند کمک می کند تا روند زندگی را پیش بینی کنیم و مردم را بهتر درک کنیم.
