دی اِن اِی خلاقیت-مهارت های 5گانه اکتشافی- مهارت 3: مشاهده و بررسی


مبتکران مشاهده گران خوبی هستن! دنیا رو به دقت بررسی و مشاهده می کنن. با چشم گوش حتی بینی با حواسشون حس لامسه شون! اون ها کاملا می دونن در اطرافشون چی می گذره؟ و این یک تفاوت ایجاد می کنه.

بگذارید یک مثال از جنرال الکتریک بیاورم. جنرال الکتریک مبتکر دستگاه های سی تی اسکن است. طراح دستگاه در کار خودش خبره بود. یک روز در بیمارستان قدم می زد که متوجه شد دریکی از اتاق های سی تی اسکن پسربچه هفت ساله ای به شدت گریه می کنه و از آن دستگاه می ترسه. چون ترسیده بود که درون آن دستگاه برود، طراح تحت تاثیر قرار گرفت و با خودش گفت که باید یه کار متفاوتی انجام بدم. هشتاد درصد بچه هایی که باید اسکن بشوند داروی آرام بخش می گرفتند. چون واقعا ورود به همچین دستگاهی خیلی ترسناک بود و برای اون بچه ها می تونه واقعا خیلی خیلی مهم باشه این موضوع! پس طراحان رفتن سراغ مشاهده و بررسی اون ها! به یک موزه مخصوص بچه ها رفتند تا ببینن نگاه اون ها به وسایل چجوریه! آنچه که می خواستن بدونن این بود که چه کاری باید بکنن تا بچه ها در دستگاه احساس راحتی بکنن؟

خب نتیجه مشخص شد. اون ها اتاق اسکن را تبدیل به کشتی دزدان دریایی کردند و به رنگ اون درآوردن. ضمنا بوی روغن نارگیل مانندی را هم پخش کردند. پرسنل هم مانند دزدان دریایی رفتار می کردند. خود دستگاه هم مانند کشتی دزدان دریایی رنگ آمیزی شد، با سکان و متعلقاتی که یک کشتی داره، از جمله یک الوار چوبی که باید روی اون راه می رفتند و نتیجه اینکه اون هشتاد درصد نیازمند به داروی آرام بخش تنها بیست درصد شدند! اون ها صحنه رو کاملا برعکس کردن! بچه ها در این محیط راحت بودند. این یک فرایند باورنکردنی از مشاهده بود که بینش عمیقی نسبت به شرایط ایجاد کرد.

در آفریقای جنوبی در سدار سیتوس یک نفر به نام آنری فیکسچر وظیفه مراقبت از درختان مرکبات را برعهده داشت. یک روز متوجه شد که میمون ها که عاشق سرقت اند پرتقال های اونا رو می دزدن! آندری بررسی کرد که میوه ها از کجا می آد؟ و اونا بررسیشون و به این نتیجه رسوندن که میمون ها عاشق این کار هستند. مثل یک انسان شناس حرفه ای پیگیری کردند تا متوجه شدند که میوه ها را فقط از یک درخت خاص می برند. در نهایت اون به سراغ این درخت رفت و گفت یه چیزی این جا درست نیست! میوه های درخت نه فقط همگی سبز و نارس بودند، بلکه ظاهر خوبی هم نداشتند. اما خب میمون ها عاشق پرتغال ها بودن. او یکی از این میوه ها را قاچ کرد. بلافاصله بوی خوشی بلند شد و وقتی او را چشید آبدار و خیلی خوشمزه بود.

این مشاهده ساده و سیستماتیک اون رو به اتاق رئیس کشوند و این لحظه ایه که حقیقت مشاهده آشکار می شه. آیا رئیسش به حرف و ایده او گوش خواهد کرد؟ درباره شرت با رئیس صحبت کرد. سپس تحقیقات بیش تری انجام شد و دانستند فرق این درخت با بقیه درخت ها توی چیه؟

این یک درخت با میوه های زودرس بود. میوه هایی که هنوز سبز بودند، اما رسیده بودند! اون ها از این قضیه یک سود باورنکردنی بردن. چون میوه های این درخت یک ماه زودتر از بقیه درختان می رسید، در نتیجه سیت و صدا دار به جای اینکه یک فصل محصول داشته باشه دو فصل میوه داشت و طبیعتا می تونست اون ها رو سریع تر به بازار ارائه بده و با قیمت مناسب تری اون ها رو بفروشه که این یک سود بسیار بسیار زیادی برای اون ها در بر داشت.

در رقابت مشاهده و بررسی کلید کسب ایده های جدید است! یک سوال خیلی مهم که باید از خودمون بپرسیم اینه که در مشاهده ای که الان ما نسبت به موضوع داشتیم، چه چیزی غیر منتظره بود؟ ممکنه ملاقات با یک مشتری باشه، یا یک تامین کننده، یا طرز کار یک وسیله که ممکنه باهاش کار کنید.

در هر صورت اگر دقت کنیم چیزهای غافلگیر کننده ای می بینیم، و مسائل غیر منتظره ای بعد از اونه که می تونیم این غافلگیری ها رو به روش های جدیدی برای انجام کارها تبدیل کنیم!

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *