هوش هیجانی
این انیمیشن تلاش می کند تا با ورود به بخش آمیگدال مغز که مرکز بروز احساسات آدمی است، چهار بخش اصلی هوش هیجانی را معرفی کرده و کارکرد هر یک را بیان می کند. سپس نشان می دهد که اهمیت آنها در مدیریت چیست
از آغاز بشریت، فهم "خوب بودن" و تصمیم گیری منطقی، نسبتا بدون تغییر باقی مانده است. با این حال مطالعات اخیر در علوم اعصاب و روان، ممکن است به طور اساسی تئوری هایی که مدتهای طولانی درباره احساسات و استدلال پذیرفته شده بودند، را تغییر دهد. به تازگی یک پژوهش، بیمارانی را که دچار آسیب به قسمت آمیگدال مغز شده بودند را بررسی کرده است. آمیگدال قسمتی از مغز است که به طور معمول احساسات را کنترل می کند. محققان این پژوهش دریافتند که این بیماران معمولا توانایی درک احساسات و تصمیم گیری های اصلی را ندارند. مفهوم این کشف این است که تصمیمات ما فقط بر پایه منطق یا احساسات نیست. بلکه یک ترکیبی از هر دو است. وقتی که ما یک تصمیم بد می گیریم که "وضعیت خوب" ما را تحت تاثیر قرار می دهد، اساسا علت آن، عدم تعادل بین استدلال و احساس است. این فرایندِ درک احساسات و کمک آن در تصمیم گیری منطقی، هوش هیجانی نام دارد. این تئوری ابتدا در سال 1990 توسط جان مایر، دیوید کروسو و پیتر سالوی مطرح شد. تئوری هوش هیجانی به چهار بخش اصلی تقسیم می شود.
1- توانایی تشخیص احساسات. برای انسانها، عناصری مثل حالت چهره و وضعیت قرار گرفتن بدن (ایستادن یا نشستن) می تواند نشانگر احساسات پیچیده ای باشد که درک ما از افراد دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد. مانند شادی، غم، عصبانیت و ترس.
2- درک احساسات. احساسات، اطلاعاتی به دست می دهند. برای مثال، شادی معمولا نشانگر این است که فرد دوست دارد به بقیه بپیوندد. ناراحتی، معمولا نشانگر آن است که فرد دوست دارد از دیگران دوری کند و غیره. هر احساسی، الگوهای اختصاصی برای پیامهائی که می رساند دارد. و پاسخ فرد به آن احساسات مرتبط است.
3- استفاده از احساسات برای آسان سازی تفکر. در سالهای اخیر، پژوهش های روانشناختی، نشان داده اند که احساسات، افکار ما را اولویت بندی می کند. بنابراین، یک فکر با احساسات خوب ، می تواند به شما کمک کند بر روی چیزهایی تمرکز کنید که واقعا اهمیت دارند.
4- مدیریت احساسات. این عنوان نشانه این است که در برابر انواع احساسات، چه نوع رفتارهائی داشته باشیم، آنها را چگونه ارتقا دهیم و برای منافع خود به کار گیریم. برای مثال، اگر شما ناراحت باشید، احتمالا حالتی متفکر و تحلیلگر به خود می گیرید. اگر خوشحال باشید، احتمالا یک حالت اجتماعی تر و دوستانه تر خواهید داشت.
این چهار جنبه که هوش هیجانی را می سازند و تصمیمات ما را شکل می دهند، کمک می کند تا روند زندگی را پیش بینی کنیم و مردم را بهتر درک کنیم تا روابط سالمی داشته باشیم.
0 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
برای ثبت دیدگاه لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید