تئوری سیستم ها(1); - تحلیل و ترکیب
سازمان یک سیستم است که اداره آن جز آشنایی با تفکر سیستمی راهی نخواهد داشت. یک سیستم با عملکرد آن شناخته می شود. فرایند عملکرد، جعبه سیاهی است که در سازمان، ورودی را به خروجی تبدیل می کند روش های تحلیلی، سیستم را تجزیه می کند اما روش های ترکیبی به دنبال بررسی روابط بین اعضاست. ویژگی های این دو را در اینجا خواهید دید.
معرفی پارادایم های تحلیلی و ترکیبی
Systems Theory- 1 Analysis and Synthesis
ما تفکر سیستمی رو به صورت پارادایم می شناسیم. الگو یا پارادایم در فرهنگ لغت به این صورت معنی شده: "الگو ئی فکری، مرتبط با مسائل علمی یا دیگر موضوعات روش شناسی." طبق معنی گفته شده، پارادایم می تونه نگرش ما رو نسبت به جهان اطرافمون شکل بده. ما تئوری های خودمون رو بر اساس فرضیات و روش ها می سازیم. در مسائل علمی دو نوع پارادایم وجود داره:
پارادایم تحلیلی و پارادایم ترکیبی.
پارادایم یا الگوی تحلیلی همان الگوی سنتی، مبنی بر استدلاله که از علم مدرن کمک گرفته و با تجزیه عناصر تشکیل دهنده ی سیستم به دنبال درکی از خود اجزای سیستمه.
در مقابل، پارادایم ترکیبی رو داریم که پایه ی تفکر سیستمیه و با تمرکز بر روابط میان اجزا تلاش می کنه درکی از کل سیستم به دست بیاره.
بزارید کمی در مورد الگوی تحلیلی صحبت کنیم.
الگوی تحلیلی بر اساس قضیه ایه که می گه یک سیستم متشکل از واحد های مستقل از همه. از این تعریف به مفهوم تقلیل گرایی می رسیم. تقلیل گرایی فرآیند تجزیه سیستم ها به عناصر تشکیل دهنده شان و توصیف کل سیستم با توجه به اجزا هست. تقلیل گرایی معمولا شامل سه قسمت میشه که معمولا در الگوهای تحلیلی به کار میره.
گام اول: سیستم مورد نظر رو به عناصر تشکیل دهنده اش تجزیه می کنیم. ما به صورت غریزی از روش تجزیه برای درک محیط اطرافمون استفاده می کنیم. مثل چک کردن یه ماشین که با بردن آن به تعمیرگاه و کنترل تمام قسمت های اون انجام میشه.
در گام بعدی، وقتی سیستم رو به عناصر تشکیل دهنده اش تقسیم کردیم، هر یک از عناصر رو به صورت مجزا و در محیطی ایزوله بررسی می کنیم تا بتونیم مشخصات و کاربرد های هر عنصر رو شناسایی کنیم.
و در گام سوم، عناصر تجزیه شده رو در یه سیستم مجسم می کنیم که با ویژگی های سیستم مورد نظر شناخته می شن. این پارادایم نقطه ضعف هایی هم داره. به دلیل بررسی جداگانه و مستقل هر عنصر از اجزای دیگه، روابط میان عناصر درون سیستم فراموش میشه. بنابراین در نظریه ی تقلیل گرایی، سیستم چیزی فراتر از مجموع عناصر سازنده ش نیست.
پارادایم تحلیلی برای سیستم هایی که دارای روابط کم و استقلال درونی بیشتری هستن مفیده. با این حال با توجه به ارقام و اعداد در دست، متوجه میشیم که همیشه سیستم ها در این شرایط نیستن. اکثر سیستم های ما دارای روابط بالا و درصد استقلال درونی پایین هستن. برای این سیستم ها، می تونیم اکوسیستم، شبکه های کامپیوتری و بسیاری از سیستم های اجتماعی رو مثال بزنیم.
سیستم ها با توجه به روابط درون خود تعریف می شوند، نه با ویژگی اعضایشان. هر چند ما می تونیم از آنالیز و تجزیه برای بررسی سیستم ها استفاده کنیم. اما تئوری تقلیل گرایی برای موارد گفته شده غیر عملی ست. بنابراین باید پارادایمی رو پیدا کنیم که بتونه روابط بین عناصر سیستم رو توضیح بده. این همون جاییه که تفکر سیستمی به همراه پارادایم ترکیبی وارد ماجرا میشن.
پارادایم ترکیبی مدلی است که کل سیستم رو با روابط و عملکردهای درون اون تعریف می کنه. پس این مدل یک فرآیند استدلالی ست که تلاش می کنه کل مجموعه رو با توجه به روابط داخلی شرح بده. معنای تفکر سیستمی، در واقع همان پارادایم ترکیبیه و این پارادایم بر اساس کل نگریه و بیان می کنه که حتی با وجود ویژگی های عناصر، اونا با داشتن رابطه با کل سیستمه که شناسایی می شن. پس با توجه به چیزهایی که گفتیم این پارادایم هم مثل پارادایم تحلیلی چند گام اصلی داره:
اولین گام، شناخت سیستمیه که عنصر مورد نظر ما در اون قرار گرفته. مثل یه پرنده در طبیعت یا یه انسان در جامعه. در مرحله دوم ما باید متوجه باشیم که این سیستم چه طور عمل می کنه. برای مثال برای شناخت هارد درایو ما نیاز به آشنایی با اجزای کامپیوتر داریم. در گام آخر ما شروع به بررسی روابط می کنیم تا بفهمیم عناصر سیستم چه طور با هم در ارتباطن و چه طور به نظر می رسن.
با توجه به آنچه گفته شد، این روش عملی می تونه روابط بین عناصر سیستم رو توضیح بده.
0 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
برای ثبت دیدگاه لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید