تئوری سیستم ها(2); - تحلیل و ترکیب؛ تفاوت های اصلی
در این بخش، تعریف دقیق سیستم عنوان می شود. ارتباط سیستم با سازمان، ویژگی های یک سازمان و یک مجموعه را در اینجا خواهید دید. ارتباط سیستم با پارادایم و نسبت آن با کل و جزء مفاهیم این بخش است که با مثال هائی ملموس از سازمان و مدیریت همراه شده است
فهرست محتوای ویژه ورانش
ثبت نام | خرید اشتراک
تفاوت پارادایم های تحلیلی و استنتاجی
Systems Theory 2- Synthesis & Analysis Distinction
در این ویدیو در مورد تفاوت پارادایم تحلیلی و ترکیبی صحبت می کنیم. اول از همه باید بدونیم که این دو پارادایم از هم مجزا نیستن و در حقیقت مکمل هم هستن. در یک مدل پیشرفته از سیستم وجود هر دوی این پارادایم ها ضروریه. اما هر کدوم از اونها با توجه به نوع و مشخصات سیستم، کارایی متفاوتی پیدا می کنن. پس جای تعجب نیست که فیزیک، علمی بر مبنای تئوری تقلیل گرایی باشه. فیزیک اغلب در حال بررسی سیستم های لخت، ایستا و تجزیه پذیره. در مقابل فیزیکدان ها، طبیعت شناسان رو داریم که بیشتر به بررسی سیستم های دینامیک می پردازند. بنابراین اونها تمایل بیشتری به استفاده از تفکر سیستمی دارن.
برای تشخیص نوع سیستمی که در حال بررسی اون هستیم باید یه تعداد سوال از خودمون بپرسیم. اول با توجه به پارادایم تحلیلی، پیش می ریم و می پرسیم: آیا این سیستم جزئیه یا جمعی؟ مستقله یا وابسته است؟ آیا این سیستم خطیه یا غیر خطی؟ آیا سیستم استاتیکه یا دینامیک؟ و سوال آخر اینکه سیستم خُرد هست یا کلان؟
بزارید به دنبال جواب سوال اول بریم. آیا با یک سیستم واقعی روبرو هستیم یا فقط داریم مجموعه ای از اجزای مختلف رو بررسی می کنیم؟ وقتی می خواهیم در مورد مخلوطی از چند چیز صحبت کنیم می تونیم اونا رو یک مجموعه یا یک سیستم بدونیم. تفاوت اصلی اینجاست که بین اجزای یک مجموعه ارتباطی وجود نداره. مثل تعداد فنجان هایی که روی یه میز گذاشته شدن. همه ی اونها از هم مستقلن. اما سیستم عکس مجموعه ست. مثلا به بدن انسان نگاه کنید. بدن انسان مثل یک مجموعه از تعدادی جزء تشکیل شده اما این بار بین تمام این اجزا ارتباط وجود داره. به همین دلیل می تونیم این مجموعه رو سیستم بنامیم و برای فهم اون نیاز به تفکر سیستمی داریم.
به سراغ سوال دوم می ریم. اجزای یک سیستم تا چه حدی با هم ارتباط دارند. پارادایم تحلیلی برای جواب دادن به این سوال از ویژگی های هر عضو شروع می کنه تا به کل برسه. در مقابل پارادایم ترکیبی شروع به بررسی روابط میان اعضا می کنه. در تفکر سیستمی ما هم به دنبال یافتن همین روابط هستیم. به همین دلیله که سوال هایی از این دست برامون پیش میاد.
سوال سوم درباره ی اینه که سیستم ها خطی هستند یا خاصیت بازخوردی دارن؟ الگوی تحلیلی به دنبال کشف روابط مستقیم خطی بین علت و معلوله. به این نظریه، نظریه خطی میگیم. تفکر سیستمی بیشتر رویداد ها رو نتیجه روابط پیچیده ی بین اجزا میدونه و اعتقاد داره که در این سیستم ها روابط به صورت دوره ای همراه با حلقه های بازخوردی هستند. در حلقه های بازخوردی رابطه ی بازخوردی وجود داره، یعنی هر عضو از سایر اعضا تاثیر میگیره و متقابل بر اونا تاثیر میذاره.
سوال بعد، فهمیدن استاتیک یا دینامیک بودن سیستمه. الگوهای تحلیلی معمولا اجزا رو ثابت فرض کرده و در حالت استاتیکی بررسی می کنن که با گذشت زمان تغییرات زیادی در اونا ایجاد نشه. تفکر سیستمی بیشتر به دنبال سیستم های دینامیک و پویاست و به اجزای این سیستم های دینامیک به عنوان نیروهائی که در حال تکامل اند نگاه می کنه که در تغییرات سیستم هم دخیل هستند.
و در نهایت به سوال آخر می رسیم: آیا سیستم های ما در اندازه های کوچک هست یا بزرگ؟ همین طور که می دونیم روش های تحلیلی، سیستم رو تجزیه می کنن. به همین دلیله که پارادایم های تحلیلی بیشتر به بررسی ریز سیستم ها می پردازند. روش های تحلیلی با بررسی اجزای سیستم های کوچک و ارتقا هر جز در واقع کل سیستم را ارتقا می دهند.
اما اگر سیستم مورد نظر ما در اندازه ی بزرگی باشه که معمولا ما به این سیستم ها سیستم های جهانی می گیم اونوقت باید به سراغ تفکر سیستمی و دیدگاه کلان، برای حل مسائل مربوط به اونا بریم. تفکر سیستمی به ما کمک می کنه که پی ببریم اجزا چگونه با هم ارتباط برقرار می کنن تا به عملکرد مورد نظرشون برسن.
0 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
برای ثبت دیدگاه لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید